دارم میرم مسافرت....

متن مرتبط با «امام» در سایت دارم میرم مسافرت.... نوشته شده است

امام حسین(ع)

  • سلام به مناسبت عزای امام حسین یه چند وقتی پست گذاشتن رو تعطیل میکینیم (حالا مگه قبلا خیلی پست میزاشتیم ) . منتظر نظراتتون هستیم سعی میکنیم به همش پاسخ بدیم . یکمم از عدزا داری هام بگم. میخوام از تاسوعا عاشورام بگم هر سال با یه ذوقی پیراهن سیامو تنم میکردم میرفتم پیش بابام، تا باهاش برم هئیت .از دم در خونمون تا دور میدون رو دور میزدم .ویه پرچم سیاه که با رنگ سبز روش نوشته بود یا حسین(ع) ‌رو با خودم .میبردم وتکونش میدادم توی راه به هئیت های زنجیر زنی .و سینه زنی که همشونم باهم بودن . نزدیکای ظهر شربت زعفرون .اناناس شیر یا همچین .چیزایی میدادن . همیشه دلم میخواست گریه کنم اما نمیشد  تا دوازده سالگی همراه بابام میرفتم هیئت اما بعد اون یه چیزی تغییر کرد. دیگه نرفتم هئیت .دیگه اون پرچمو با خودم نبردم . دیگه اون جوری که اید حسینی نبودم . چرا اینجوری شده بودم چی تو من تغییر کرده بود . یادمه بچه که بودم گفتم:میخوام وقتی بزرگ شدم برم تو هئیت وبرا امام حسین (ع) گریه کنم. اما نمیدونم چی شد؟؟ دیگه اون پیرهن سیاه رو هم واسه اینکه همرنگ جماعت باشم میپوشیدم . پونزده سالگی به بعدم میرفتم هئیت اما با اون شور وشوق که تو بچگی بود نرفتم . داشتم دور میشدم از امام حسین(ع). شونزده سالگی توی هئیت وقتی که با خودم گفتم چرا اینجوری شدم . سعی کردم خودمو , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها