,بخدا,خیلی,میخامت,داداشی ...ادامه مطلب
یه بار دستم توی دماغم بود بعد یهو یکی گفت : مشغوله ؟. منم کم نیاوردم دستمو در اوردم گفتم : نه جواب داد با تو کار داره. ........ یه بار رفتم تو اتاقم تاریک بود اخر شب .یهو دیدم یکی داره نگام میکنه .موهای ژولیده. صورتش سیاه . چشماشم قرمز .لامپو که روشن کردم .دیدم خودمم .توی آینه. ........ یهبار توی خیابون یه دختره رو دیدم .سایه زرد جیغ. ینی سایشو انقدر زده بود از فاصله بیست کیلومتری معلوم بود. خخخخخ,خیلی ...ادامه مطلب