فضا خیلی دپه

ساخت وبلاگ
یه بار دستم توی دماغم بود بعد یهو یکی گفت : مشغوله ؟.

منم کم نیاوردم دستمو در اوردم گفتم : نه جواب داد با تو کار داره.

........

یه بار رفتم تو اتاقم تاریک بود اخر شب .یهو دیدم یکی داره نگام میکنه .موهای ژولیده. صورتش سیاه . چشماشم قرمز .لامپو که روشن کردم .دیدم خودمم .توی آینه.

........

یهبار توی خیابون یه دختره رو دیدم .سایه زرد جیغ. ینی سایشو انقدر زده بود از فاصله بیست کیلومتری معلوم بود.

خخخخخخخ

با شال قهوه ای وکرمی چهار خونه درشت .خخخخخخ

با مانتو چهار خونه درشت .وشلوار چهار خونه.

خخخخخخخخ .

واااای هانا من یادش میوفتم بد جوری خندم میگره .جون من ادامشو تو بگو.

خخخخخخخخخ (الان باز نگین چه بی مزه )خخخخخ سایه زرد .

از اون موقع کلا به رنگ زرد واکنشم اینه که جوری میخندم که ملت فکر میکنن من روانی ام .

نیستم من روانی ام ؟؟ .هانااا،نه تو بگو من دیوونه ام؟؟

ادامشو بگو اینا نگن چه لوس وبی نمک بود .

آشپزی بلدی نمکشو بریز .

♥ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۶ ساعت 13:49 توسط امیر حسین:

دارم میرم مسافرت.......
ما را در سایت دارم میرم مسافرت.... دنبال می کنید

برچسب : خیلی, نویسنده : hana-amir بازدید : 89 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 9:44